ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحتی و اعجاز. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت.
تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت همواره الهام بخش شرف و مردانگی باد.
این سو تنی افتاده بیسر، پس سرت کو؟
آن سو سری بر نیزه بیتن، پیکرت کو؟
خواهر، برادر را به صورت میشناسد
یا لا اقل از یک نشان..! انگشترت کو؟
پیکر به پیکر گشتهام گودالها را
ای شهریار نیسواران لشکرت کو؟
قرآن به روی نیزه میخوانی شگفتا !
رَحلت نمایان است اما منبرت کو ؟
کوچک شمارند آب دریا را بزرگان
دریای عطشان، اکبرت کو؟ اصغرت کو ؟
چشمان خون آلودهات بر نیسوارند
آن چشمه جاری ز حوض کوثرت کو ؟
وقتی سرت را نیزهها بر سر گرفتند
تا در بغل گیرد تنت را مادرت کو ؟
سلام/واقعا ممنون/التماس دعا
زینب را به پاس مهربانیش، به پاس زیبا پسندیش، به پاس حفظ حریم زنانه اش، به پاس مقاومت و شکیبایی اش و به پاس همه خوبیهایش دوست می داریم.
ممنونم قشنگ بود.
بسیار عالی
اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند.
خیلی خوب بود ممنون
خیلی زیبا بود بازم از از این کارا بکن...موفق باشی
موفق باشی !