KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

صلاحیت من و تو !

صلاحیت من و تو !


من صلاحیت ندارم ، تو صلاحیت داری. من سیاهپوستم و تو سفید پوست . من اگر کاری انجام دهم بنا به خواسته دلم بوده و تو هر تصمیمی که بگیری بنا بر مصلحت و تدبیر است من اگر به عرصة سیاست بیایم قصدم قدرت طلبی است و تو اگر بیایی نیتی جز خدمت به خلق خدا نداری . من اگر برای 50 نفر در یک محفل کوچک سخن بگویم جنجال تبلیغاتی به راه انداخته ام و تو اگر از رسانة میلیونی با صراحت مرا متهم کنی روشنگری کرده ای . من اگر جامعه را نسبت به خطرات پیش رویش هشدار دهم ذهن ها را مشوش کرده ام و تو اگر صدها و هزاران ایرانی را به بیگانه منسوب کنی مردم رابیدار کرده ای .

من ناحقم چون قدرتی غیر از کلام ندارم و تو بر حقی چون از هر قدرتی برای اعمال نظراتت بهره مندی . من قابل اعتماد نیستم چون در حلقه قدرت جایی ندارم و تو با ورود در حلقه قدرت از هر پرسشی مصون هستی . من باید تا فیها خالدون زندگی شخصی ام را برای توبازگو کنم و تو به صرف آنکه در حلقه یاران مورد اعتمادهستی زندگی ات درپرده است . من از فردایم نمی توانم ایمن باشم و تو برای جایگاه نواده هایت هم برنامه داری .

به تو گفته اند حق داری صلاحیت مرا بررسی کنی . به تو گفته اند اعتقاد مرا به اسلام اندازه گیری کنی . به تو این حق را داده اند که میزان التزام عملی مرا به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی تعیین کنی . می گویند صلاحیت مرا باید تو احراز کنی . یعنی تو این حق را داری که تشخیص دهی من به اسلام اعتقاد و التزام عملی دارم یا نه . یعنی تو این اختیار را داری که در میزان وفاداری من به کشور تصمیم بگیری . به تو این اجازه را داده اند که درجه پایبندی مرا به قانون تشخیص دهی . این نظام به تو حقی داده است که خداوند به پیغمبرش نداد .

اکنون تو در موضعی نشسته ای که ایمان یا بی ایمانی مرا محک بزنی . به یاد ندارم خداوند در هیچ فرازی به هیچ فرستنده ای این حق را داده باشد که در این دنیا انسانها را به مؤمن و غیر مؤمن ، معتقد و غیر معتقد ، ملتزم به اسلام و غیر ملتزم به اسلام و... تقسیم کند .

اما چه کسی صلاحیت خودت را تأیید می کند؟ تو خودت از کدام صافی عبور کرده ای که معلوم شده است به اسلام اعتقاد والتزام عملی داری ؟ چه کسی به تو تضمینی داده است که نماز ت مقبول است و نماز من نامقبول ؟ چه سندی به دست توست که جایگاه تو را نزد خداونداز من بالاتر تعیین کرده است ؟ خودت بهتر می دانی که با عبور از دالان قدرت و با ارتباط بااصحاب قدرت بر آن صندلی قضاوت تکیه کرده ای . خوب می دانی که اگر حتی در چند محفل خصوصی زبان به انتقاد بگشایی آرام آرام ازلیست معتمدین حذف می شوی و دیگر بر آن مسند نخواهی بود . تو خودت خوب واقفی که در این کشور با چه سرعتی هر سال عده ای را ازقطار سیاست پیاده می کنند . بنابر این خوب می دانی که شرط سوار ماندن چیست . می دانی که در هر زمان باید از چه کسانی تبری بجویی وتلاش کنی با خشن ترین تدابیر از آنها یاد کنی تا کسی در وفاداری تو شک نکند .

سی سال پیش همه با هم بر قطار انقلاب سوار شدیم تااز تاریکی یک نظام دیکتاتور غیر پاسخگو به روشنایی یک نظام مردم سالار و شفاف سفر کنیم . نمی دانم در آن زمان تو کجا بودی ، کناری ایستاده و تماشا می کردی ،‌یا مثل امروز معتقد بودی که هر چه حکومت انجام می دهد خدشه ناپذیر است ؟ شاید اصلاً به این دنیا نیامده بودی و شاید مثل من به فرداهای روشنی در پرتو یک نظام سیاسی مردم سالار و اخلاقی فکر می کردی . ما همه با هم از کوچه ها و خیابانهای شهر گذر کردیم و در دالان تاریخی نه چندان طولانی سه دهه از عمرمان را گذراندیم . اکنون تو راهت را چنان تنظیم کردی که در پشت میزی بنشینی و در مورد ایمان و اعتقاد من تصمیم بگیری و من به راهی رفته ام که برای ملاقات با تو باید بیرون بایستم تا حاجب از تو کسب تکلیف کند .

درست است که برادر ،راه ما از هم فاصله دارد . تو معتمدی دراین کشور کسانی برات پاکی و تقوای خودرا از خود خدا گرفته اند و من معتقدم انسانها با هر پیشینه ای در هر موقعیتی بری از خطا نیستند . تو بر این تصوری که هر چه از ناحیه حاکمان رسد عین حق است و من معتقدم حاکمان عمیقاً به نصیحت و هشدار ما نیازمندند . تو بر این گمانی که همین که نام اسلام بر یک نظام نهاده شد رفتارها و اخلاق ها اسلامی است و من فکر می کنم ورای ظواهر اسلامی این رعایت انصاف و عدالت است که ضامن حرکت صحیح یک نظام خواهد بود .

آری من و تو با هم فرق داریم ، زیاد هم فرق داریم . من پس از انقلاب به اینصورت بودم که باید گام به گام یک نظام سالم و صالح را پی ریزی کرد و تو فکر می کردی که هر چیز که بر آن نام انقلاب حک شده بود مصون از هر نوع فساد .

من بر این گمان بودم و هستم که کشور همواره نیاز به اصلاح و ساماندهی دارد و تو بر این تصوری که ما در ایده آل ترین نظام سیاسی چه نیازی به تغییرات داریم . من از آن آغاز نتوانستم به راحتی چشمم را به روی ناراستی ها ببندم و تو چشم ات را به بالا دست دوختی که از کدام مسیر بروی تا کسی از تو رنجیده نشود . من نگرانم که قطار مملکت از خط خارج نشود و تو دلواپسی که تو را از قطار پیاده نکنند . من وقتی ببینم مرکب کشور مسیر را به خطا می رود فریاد می زنم و تو با تمام قوا مراقبی که از مرکب به زمین نیفتی .

آری برادر ، تو چاره ای نداری که مرا رد صلاحیت کنی وگرنه خودت پس از چندی رد صلاحیت می شوی . من و تو قرائت های متفاوت و متضادی از وفاداری به نظام داریم . من گفتن انتقادها ، نصیحتها و هشدارها را با تمام تلخی شان مصداق وفاداری به کشور و نظام می دانم و تو نگرانی که کسی بر تو اخم کند . من متقابلاً صلاحیت تو را برای اداره کشور رد می کنم . ایران ما در آستانه فرازی خطیر از تاریخ خویش به مردان و زنان شجاع و از خود گذشته نیاز دارد تا با تدبیری مضاعف دهه ها و قرن ها عقب ماندگی و توسعه نیافتگی را جبران کنند . بی انصافان و عدالت شکنانی که در مسند قدرت تنها به دنبال راهی برای حذف دیگران و ابدی کردن قدرت خود هستند هرگز صلاحیت نشستن بر جایگاههای مدیریت این جامعه راندارند . البته اگر کسانی رأی خود را بر ملت مقدم نمی پنداشتند آنگاه مردم به بهترین وجه معین می کردند که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی بی صلاحیت است ؟

نوشتاری از:احمد شیرزاد

رد صلاحیت‌های گسترده‌ی اصلاح طلبان 

نظرات 1 + ارسال نظر
شفیعی , صنایع, خواجه نصیر پنج‌شنبه 4 بهمن 1386 ساعت 17:26

هان!کجاست ان کج ایین قرن دیوانه؟با شبان روشنش چون روز؛روز های تنگ و تاریکش چو شب در قعر افسانه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد