KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

تقدیم به همه ی کوزه های شکسته!!

تقدیم به همه ی

کوزه های شکسته!!

 

 

یک سقا در هند٫ دو کوزه ی بزرگ داشت که آنها را از دو سر میله ای آویزان می کرد و روی شانه هایش می گذاشت.در یکی از کوزه ها شکافی وجود داشت! بنابر این در حالی که کوزه ی سالم همیشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ی ارباب می رساند٫ کوزه ی شکسته تنها نصف این مقدار را حمل می کرد!

 

برای مدت ۲ سال٫ این کار هر روز ادامه داشت. سقا فقط یک کوزه و نیم٫ آب را به خانه ی ارباب می رساند! کوزه ی سالم به موفقیت خودش افتخار می کرد٫ موفقیت در رسیدن هدفی که به منظور آن ساخته شده بود!!

 

اما کوزه ی شکسته ی بیچاره از نقص خود شرمنده بود و از اینکه تنها می توانست نیمی از کار خود را انجام دهد ناراحت بود!

 

بهد از ۲ سال٫ روزی در کنار رودخانه٫ کوزه ی شکسته به سقا گفت:

 

من از خودم شرمنده ام و می خواهم از تو معذرت خواهی کنم!!

 

سقا پرسید:

 

چه می گویی؟!! از چه چیزی اینقدر شرمنده هستی؟!

 

کوزه گفت:

 

در این ۲ سال گذشته من تنها توانسته ام نیمی از کاری را که باید٫ انجام دهم! چون شکافی که در من وجود داشت٫ باعث نشتی آب در راه بازگشت به خانه ی اربابت می شد. به خاطر ترک های من تو مجبور شدی این همه تلاش کنی ولی باز هم به نتیجه ی مطلوب نرسی!!

 

سقا دلش برای کوزه شکسته سوخت و با همدردی گفت:

 

از تو می خواهم در مسیر بازگشت به خانه ی ارباب٬ گل های زیبای کنار راه را تماشا کنی!!

 

در حین بالا رفتن از تپه٫ کوزه ی شکسته به خورشید نگاه کرد که چگونه بر گل های کنار جاده می تابید٫ به رنگ های متنوع و کسانی که از دیدن گل ها شاداب می شوند! و این موضوع کمی او را شاد کرد اما در پایان راه باز هم احساس ناراحتی می کرد! چون دید که باز هم نیمی از آب نشت کرده است!!

 

برای همین باز هم از صاحبش عذر خواهی کرد! سقا گفت:

 

من از شکاف های تو خبر داشتم و از آنها استفاده کردم! من در کنار راه گل هایی کاشتم که هر روز وقتی از رودخانه بر می گشتیم٫ تو به آنها آب داده ای!

 

به مدت ۲ سال من با این گل ها خانه ی اربابم را تزئین کرده ام! بدون تو٫ خانه ی ارباب نمی توانست اینقدر زیبا باشد!!

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر

مثل همیشه ، متن جالبی بود و جالب تر زمان انتشار آن و باز هم جالب تر زمان نظر دادن من !

آخری از همه جالب تره!
بچه های الکترونیکی خواب ندارن؟!!D:

غلامی , IT, خواجه نصیر چهارشنبه 19 دی 1386 ساعت 11:11

متن خیلی جالب بود ممنون دوست خوبم.

ممنون که نظر دادی دوست خوبم!!

مهسا, , چهارشنبه 19 دی 1386 ساعت 17:50

جالب بود.

مرسی!!

شفیعی , صنایع, خواجه نصیر چهارشنبه 19 دی 1386 ساعت 23:42

سوال من از شما اینه مگر نه این است که کوزه عبارت است از ظرفی که در ان اب نگهداری میشود؟خوب پس منطق حکم میکند که هیچ گونه انتظاری هم از این ظرف گلی جهت انجام وظایف خارج از حوزه تعریف شده نرود چرا از این بعد به این موضوع دقت نشود که این کوزه همان کاری را میتوانست انجام دهد که کوزه ی اول.(به عقیده ی بنده دیدن واقعیت ها و قبول انها بهترین شیوه میتواند باشد اگر چه نا خوشایند به نظر برسد)

خوب این یعنی خود کشی کردن کوزه ی شکسته!
و یا بی کار ماندن و سر بار بودن کوزه ی شکسته!!

در این داستان هم واقعیت را قبول کرده بودند که از کوزه انتظار رساندن یک کوزه پر از آب نمی رفت٫ ولی با کمی فکر می شد ازش استفاده ی بهینه کرد!!

ممنون از نوشتن نظرتان!!

حسین محمدی نصرابادی , , پنج‌شنبه 27 دی 1386 ساعت 18:43

به به زیبا بود !
من که احساس خوبی بهم دست داد !
فهمیدم ضعف ها همیشه نقصان نیستند به شرطی که همراه و همدم انسان عاقل باشد !
منظورم همون دوسته! البته این برداشت من بود D:
.
.
.
.
.
.
مثل گل با طراوت با شین...ح.م.ن!

ممنون از نظر قشنگتون!

حسین رنجبر, نرم افزار, پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 10:59

بازم مثه همیشه قشنگه قشنگه. مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد