... و سه روز گذشت!
هر طور فکر میکنیم نمیدانیم چگونه میتوان باور کرد فقدانش را. باور کرد جای خالیاش را. چگونه میتوان باور کرد رفتن آیدین نیکخواه بهرامی را. واقعا که چه واژهی نامانوسی است، واژهی "مرحوم" در کنار نام آیدین نیکخواه بهرامی.
آخرین بار او را پس از قهرمانی تیم ملی بسکتبال در ژاپن، چهره به چهره دیدیم. پای صحبتهایش نشستیم. او گفت و ما شنیدیم. صمد هم در ایسنا بود. مثل مصطفی هاشمی. چه حماسههایی که در مسابقات جام ملتهای آسیا خلق نشد و چه لذتهایی که از شنیدن وصف آن نبردیم. حالا وقتی تمامی آن اتفاقات و این حوادث را در کنار هم میچینیم، چیزی جز غم و اندوه عایدمان نمیشود. جوان 26 سالهای با هزاران امید و آرزو که حالا باید جای خالی او در المپیک در کنار تیم ملی ایران شاهد باشیم.
جامعهی بسکتبال روزهای سختی را سپری میکند. تعطیلی محض. کمتر کسی توان حرف زدن دارد، گویا این روزها بسکتبال هم واژهی ناآشنایی شده است، مثل جاده، مثل چالوس!
حالا سه روز از فقدان آیدین بزرگ میگذرد. نمیدانیم چگونه میتوان به نبودنش عادت کرد.
همچنان رعشه میاندازد بر اندام آدام. عکسی را در مقابلتان میبینید. آیدین مدالی از طلا بر گردن دارد، دستی روی قلب و فکری پر از ایران و شاید هم فکری پر از رفتن.
عباس مرادی قائم مقام باشگاه صباباتری، جایی که آیدین در آن بسکتبال حرفهایاش را دنبال میکرد، میگوید: "این روزها از نگهبان جلوی در تا مدیرعامل باشگاه همه شوکه هستند. چشمها به دنبال دیدن او میگردند اما، هرچه بیشتر چشم میاندازیم، کمتر او را میبینیم. به هر حال هرچه است تقدیر است و سرنوشت.»
او آیدین را گل سرسبد باشگاه صباباتری توصیف میکند: "حالا دیگر هیچ کس بدون او توان کار کردن ندارد. گرچه این اتفاق در خانوادهی بسکتبال رخ داد اما همهی تیمها و کارکنان باشگاه را به فکر فرو برد چرا که او متفاوت بود از همه. حالا که خیلی از مسایل از جمله چاپ اتفاقی 400 عکس آیدین را در کنار تنها عکس چاپ شده از بسکتبال باشگاه( مربوط به تصویر او در سررسید باشگاه) میگذاریم، ناآرامتر از گذشته میشویم."
قائم مقام باشگاه صباباتری در پایان صحبتهایش از اعلام پیامهای تسلیت فراوان از سوی مسوولان و بازیکنان تیمهای آسیایی خبر میدهد. البته از حضور بیشمار اعضای متحد جامعهی بسکتبال در مراسم تدفین و به خاکسپاری آیدین تقدیر و تشکر میکند.
اما هنوز هم باور کردنی نیست!
تیم صباباتری بدون آیدین، تیم ملی بسکتبال بدون آیدین نیکخواه و ورزش ایرانی بدون آیدین نیکخواه بهرامی. به راستی 26 سال زمان کمی بود برای شناخت او، برای شناخت بازیکنی که حالا فقط نام و یادش هلهلهای خواهد بود بر ذهن ورزش و بسکتبال.
هنوز زمان زیادی از دیدن و شنیدن خندههای او که قهرمانی آسیا را در کنار برادر و برادرانش جشن گرفت، نمیگذرد. جوان برنای بسکتبال ایران با رفتنش بزرگ نشد، چون او بزرگی را در این سرزمین تجربه کرد. روزی که آیدین بسکتبال را در تیم جوانان "چگاد" و "اکترا" شروع کرد، رویاهای کوچک و بزرگی را در کنار صمد و مهدی (کامرانی) در ذهنش میپروراند و آنها را یکی یکی دست یافتنی کرد.
حالا دیگر "ایران نارا" هم او را خوب به خاطر میآورد، تیمی که جرقههای بزرگ و بزرگتر شدن را زمینهساز شد، تیمی که آیدین را به بسکتبال ایران معرفی کرد.
انگیزه و تعصب او را تا دروازههای تیم ملی بسکتبال برد و او را بازیکن تیم ملی دانشجویان ایران کرد. چه اعتمادهایی که با بودنش جلب نشد. آیدین نیکخواه بهرامی همان جوان رعنای 205 سانتیمتری نگاهها را خیره کرد تا بوسنیاک، ایزدپناه و ترومن را تا مرز پیروزیهای کوچک و بزرگ پیش ببرد اما، حالا بهت و حیرت بزرگترین حرفهای ناگفتهی همهی آنهایی شده است که باور نمیکنند کوچ یکی از مسافران بلندپرواز را.
سال عجیبی بود سال 1386، سالی که ذوق و شوق افتخارآفرینیها را نیمه کاره گذاشت. دستی از غیب و چشمی در راه.
حالا دیگر کسی دل و دماغی برای حرف زدن ندارد، یعنی حرف زدن دربارهی آیدینی که بود و حالا نیست لطفی ندارد، نه برای مهران شاهین طبع که مربی او بود و نه برای معینی، استاد اخلاق و نه رضا مشحون که نمیتواند بغضش را نگه دارد و نه ....
صمد نیکخواه بهرامی، قهرمان و پهلوانی شبیه برادرش. او چندی پیش سفیر غدیر ورزش ایران شد، بزرگ مردی برای بسکتبال ایران که حالا، هم بدون برادر شده است و هم بی رقیب. سورژهی داغی بود تقابل برادران نیکخواه بهرامی در تیمهای صباباتری و مهرام. اما، حالا آه و حسرتی است که بر دل مانده، حتی بزرگتر از تمامی دنیای بسکتبال.
حالا قطعهی نام آوران بهشت زهرا (س) میهمان سرو قامتی دارد، میهمانی تاریخی.
در روزهای داغ فقدان هوا بس ناجوانمردانه سرد است، سرد.
خداحافظ آیدین، خداحافظ پیراهن شمارهی 8 تیم ملی.
روحش شاد و یادش گرامی.
(برگرفته از خبرگزاری ایسنا٬ سرویس: قهرمانی - همگانی)
بدینوسیله به اطلاع می رساند مراسم ختم شادروان آیدین نیکخواه بهرامی فرزند گرانقدر استاد گرامی جناب آقای نیکخواه بهرامی روز سه شنبه 11/10/1386 ساعت 18-19:30 مسجد نور (واقع در میدان فاطمی) برگزار می گردد.
از دانشجویان عزیز و دوست داران آن بزرگوار خواهشمندیم تا برای ابراز هم دردی با استاد خویش و بزرگداشت آن یگانه در این مراسم حضور به هم رسانند.
روحش شاد و یادش گرامی.(اعضای تیم واتر پلوی کرج)
وقتی به دنیا اومدی، تو تنها کسی بودی که گریه میکردی و بقیه می
خندیدن. سعی کن یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه
گریه کنن.
روحش شاد.
دیر یا زود داره اما ...